جملات عاشقانه
عاشقانه
درباره وبلاگ


تو طلوع یه دوست خوب هیچ وقت غروبی نیست پس زندگی کن به خاطر کسی که دوسش داری




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 75
بازدید ماه : 75
بازدید کل : 4834
تعداد مطالب : 68
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1


دریافت همین آهنگ

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

نويسندگان
بهمن

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:باران, انتظار, انتظار بارونی, :: 15:43 :: نويسنده : بهمن

زیر بارون ایستاده ام

وانتظار تورو میکشم

چتری هم رو سرم نیست

قطرات باران رو به انتظار دیدنت میشمارم

وچقد عشق تو وجودم

ولی تموم میشه این فاصله

اگه صد سال هم زیر بارون بدون چتر بمونم

نه از بارون خسته میشم نه از بوی یاس بارون

کی گفته از عشق تو دست میکشم دارم با خیالت نفس میکشم

چه حس عجیبی تو هم با خیالم نفس میکشی

من تا اخرین فصل باران منتظرت می مانم

 

 
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:جملات زیبا,جملات فلسفی, فلسفی,جملات قشنگ,جملات بزرگان, :: 18:40 :: نويسنده : بهمن

نشد یه بار بگیم “خدایا …”، بعد یه صدایی بگه “جانم”.

اگر میخواهی زیاد عمر كنی در جوانی پیر شو.

جک لندن:هیچ می دانی فرصتی که از آن بهره نمی گیری، آرزوی دیگران است؟!


سروانتس:زن مانند شیشۀ ظریف و شکستنی است

هرگز توانایی مقاومت او را نیازمایید 

زیرا ممکن است شیشه ناگهان بشکند .

 

هیچ وقت خودت را باد نکن

چرا که کوچک ترین سوزن تو را می ترکاند !

 

اگه به اونی که میخوای نمیرسی

آهسته تر برو تا اونی که تو رو میخواد بهت برسه . . .



ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:کجا بودی,مریم حیدرزاده,اشعار مریم حیدرزاده, :: 23:12 :: نويسنده : بهمن

کجا بودی وقتی برات شکستم
 
یخ زده بود شاخه گلم تو دستم
 
کجا بودی وقتی غریبی و درد
 
داشت من تنها رو دیوونه می کرد
 
کجا بودی وقتی که از پنجره
 
میپرسیدم این چندمین عابره
 
کجا بودی وقتی تو رو میخواستم
 
که دستات آروم بشینه تو دستم


ادامه مطلب ...
 
جمعه 2 فروردين 1392برچسب:تنها شدم, :: 17:34 :: نويسنده : بهمن

 

قلبمو صادقانه دادم بهش ...

انتظار داشتم عاشقی کنی باهام ...

دوست داشتم ، گــُــله سرخ رو بو کنم ... 

انتظار کشیدم ... منتظرش شدم ...

انتظار داشتم برگرده ...

با خاطراتش گریه کردم ...

سکوت کردم ...

شبا تا صبح ، تنهایی کشیدم ... تنهایی اشک ریختم ... تنهایه تنها ...

در نبودش ، همدمی نداشتم ...

منتظر بودم تا فقط یه بار بهم زنگ بزنه و صداشو بشنوم ...

نیومد ...

نیومد ... نیومد ...

دلتنگش شدم ...

کم کم داشت باورم میشم که : من + تو = ما نمیشه ... نمیشه ... نمیشه ...

دعاها کردم ...

نمیخواستم بره ... ولی رفت ...

با چشمام ازش خواهش کردم ... ولی رفت ...

و آخر سر ، من شکستم ... له شدم ... باختم ...

مجبور شدم به رفتن ...

کوله بارم چیزی نبود جز خاطراته عشقم ...

و یه دسته گــُــل که نتونستم بهش بدم ...

 

 
جمعه 2 فروردين 1392برچسب:عاشقی, :: 17:15 :: نويسنده : بهمن

 

 دارم میمیرم از غمت

یه روز بیا ببینمت

یه روز بیا که سینه ام

پر بشه از عطر تنت

یه روز بیا ببینمت

برای دیدن تو بیقرارم

بیام و حلقه بر در بزنم که اومدم بی خبر

میام تا سر بذارم روی سینت تا که باور کنی

نفس گیره برام بی تو دیگه زندگی بی ثمر

الهی من فدات فدای اون چشات

میخوام اینو بدونی که میمرم برات

میام تا عطر موهات باز دوباره به تنم جون بده

میام تا گرمی بوسه تو به رگم خون بده

بکش دست محبت بر سر من خستگیمو بگیر

بذار عمری بمونم توی دست مهربونت اسیر

الهی من فدات فدای اون چشات

 
جمعه 2 فروردين 1392برچسب:جات خالی, :: 16:30 :: نويسنده : بهمن

 فکر نمیکردم اینقد تنها شم

دلم برای روزهای با هم بودنمون تنگ میشه

خداحافظ نیمی از قلب من

گاهی دلم برای خودم تنگ میشه

و درون خلوت تنهاییم به دنبال کسی

 میگردم که شاید تو بنامم

اینجا هوا سخت گرفته و من گاهی

دلم برای تو تنگ میشه

خدای من دستمو بگیر تا...

خوش به حال تو که نیستی ببینی

 
پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:, :: 1:14 :: نويسنده : بهمن

 

بچه که بودم

از جریمه های نانوشته که بگذریم

سلمانی و ساعت و سیب سکه و سلام و سکوتو

سبزی صدای بهار هفت سین سفره ی من بود

 بچه که بودم

دلم برای آن کلاغ پیر می سوخت

که آخر هیچ قصه ای به خانه نمی رسید

 بچه که بودم

تنها ترس ساده ام این بودکه سه شنبه شب آخر سال باران بیاید

 بچه که بودم

آسمان آرزو آبی و کوچه ی کوتاهمان

 پر از عبور چتر و چلچراغ و چلچله بود

  عید نوروز مبارک

 
شنبه 26 اسفند 1391برچسب:آواره, :: 1:5 :: نويسنده : بهمن

 

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که نه، باید بروم حوصله ای نیست

پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست

 
یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:عشق , :: 12:24 :: نويسنده : بهمن

 

 

به تو تقدیم می کنم عشق از من بپذیر

ای قشنگ ترین بهانه وسه گفتن ترانه

معنی عشق جاودانه به تو تقدیم میکنم

در این غربت شبانه صداقت عاشقانه

قلبم وبا این ترانه به تو تقدیم میکنم

ای طلوع ماندگار گل همیشه بهار

به تو تقدیم می کنم هرچه هست درروزگار

گفته ها ناگفته ها هر چه هست در باورم

به تو تقدیم می کنم آرزوی آخرم

 
شنبه 14 بهمن 1391برچسب:نشانی ام, :: 13:23 :: نويسنده : بهمن
 
 
 
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم.
 
درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار!
 
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!
 
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن،
 
کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام!
 
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
 
حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی.
 
دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:تنها و خسته, :: 14:35 :: نويسنده : بهمن

 

من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم .

 نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم .

کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد.

لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد دلتنگی معنی ندارد درد دارد.

توفقط دست دادی ومن همه چیز از دست دادم.

کاش می شد تنهایی را تکه تکه کرد و هر تکه اش را در زیر خاک پنهان کرد

 تا دیگر سراغی از آدمها نگیرد.

اما نه همه تنهایی ها را برای خود می خواهم  تا روزی که بقای 

 مرا در این دنیای واهی دوامی نباشد.

 
دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:بهت نیاز دارم, :: 14:18 :: نويسنده : بهمن

 

  

چند صباحی است که سپیدی نگاهت در حوض کوچک

   نگاه من طرح یک احساس را زنده نمی کند.

   چند صباحی است که پنجره نگاهم در انتظار  قاب گرفتن معصومیت توست.

 ماه من این روزها خزان زده است احساسم زرد زرد است نگاه زمین.

   پشت کدامین ابر سیاه پنهان شده ای 

  که نبودت تاریکی را به ارمغان آورده است.

 

   بتاب و بگذار این دل غم گرفته مهتابی شود از یاد تو.

   و امید این شهر غم گرفته نگاه مهتابی تو بود و بس...

 
یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:هیـــچ کــــس, :: 17:43 :: نويسنده : بهمن


 

گاهــــی هیـــچ کــــس را نــداشــتــه

بـــاشـــی بهتــــر است

داشتــــن بعضــــی هـــا که

تنهــاتــــرت مـــی کــننــد . . .

 

 
شنبه 7 بهمن 1391برچسب:تنهاترین, :: 18:52 :: نويسنده : بهمن

 

 

اگه تنهاترین تنها شدی یادت باشه خدا هست

 

اگه از همه دلت گرفته رفتـی یه گوشه نشستی خدا هست

 

اگه خسته شدی توان ایستادن رو نداشتی خدا هست

 

یادت نره فراموش نکنی خدا هست

 

 

 
 
شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, :: 18:39 :: نويسنده : بهمن

      

 

گفتم آخر عشق رامعنی کنیم                     بلکه جای آن راپیدا کنیم

 
آمدم دیدم که جای لافنیست                       عشق غیر از عین وشین و قاف نیست
 
 
آمدم گفتم به آوای جلی                             عین یعنی عدل مولایم علی
 
 
شین یعنی شور الله الصمد                         قاف یعنی قل هو الله و احد