جملات عاشقانه
عاشقانه
درباره وبلاگ


تو طلوع یه دوست خوب هیچ وقت غروبی نیست پس زندگی کن به خاطر کسی که دوسش داری




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 36
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 90
بازدید ماه : 90
بازدید کل : 4849
تعداد مطالب : 68
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1


دریافت همین آهنگ

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

نويسندگان
بهمن

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
شنبه 30 دی 1391برچسب:امروز تولد من و غمگینم, :: 19:28 :: نويسنده : بهمن

 

تمام روز را با شوق شنیدن تبریکی از تو گذراندم . اما افسوس ... افسوس که تو حتی لحظه ای بیاد من نبودی ... حتی امروز برایت آشنا نبود ... آری امروز تولدم بود ... پارسال امروزش را یادت می آید ؟! تمام لحظاتش خوب در ذهنم است ....

امروز همه برای من شاد بودند و من برای خودم می گریستم... تمام وجودم را بغض و گریه گرفته است ... نه برای تو  برای خودم برای کم بودن خودم برای بی اهمیت بودنم ...

هرگز فکر نمی کردم که این روز ها  بینمان بیاید. من اون رو نفرین کردم. نفرین کردم که آنچه  سر من آورد کسی دیگر سر خودش بیاورد...

او با من بازی کرد مرا از ذهن تو پاک کرد .... من او را به چشم یک دزد نگاه می کنم ... او تو را از من دزدید .

تو عاشق من بودی ... تو مرا با تمام وجود دوست داشتی اما نمیدانم چه شد ... آه که ساعت ها می گریم برای رفتنت ... چه کسی می توانست تو را اندازه ی من دوست داشته باشد ؟

هیچ کس ....  بخدا هیچ کس ...

حتی اون ... او فقط نقش یک عاشق را بازی می کرد اما من یک عاشق واقعی بودم . من تورا می پرستیدم ... من روی تو قسم می خوردم .

آه خدایا چه روزگار کثیفی است ... همه چیز رنگ خود را باخته است ... همه چیز رنگ دروغین گرفته است ...

خدایا  خسته شدم از بودنم ... از این همه انتطار ... آنقدر که برای تو منتظر ماندم و اشک ریختم چشمانم هم رنگ غم گرفته اند ...

تو دیگر بر نمی گردی ... اگر تا امروز امیدی به برگشتنت داشتم دیگر ندارم ... من در خیال خودم امروز را خیلی قشنگتر می دیدم . تصورم این بود که برمیگردی و با تمام وجود مرا در آغوش میگیری و از ته دل فریاد میرنی " نازنینم تولدت مبارک "  . 

اما نه ... ! امروز عکس خیالم بود ... امروز از تو هیچ نشانی نبود ... دلم میخاست بودی ... کاش بودی و می دیدی دیگران برایم چه می کنند و من برای تو چه می کنم ...

آری تو رفتی ... رفتی ... رفتی با اون ... برایت بهترینها را آرزو می کنم عشق من ....

 

 
شنبه 30 دی 1391برچسب:بی تو دق میکنم, :: 19:21 :: نويسنده : بهمن

 

بهش بگید دق میکنم دستش تو دستام نباشه

 تمام خاطراتمون نمک به زخمام میپاشه

 

 بهش بگید خاطرهاش اتیش به جونم میزنه

 اسمونم زمین بیاد فقط مال منه

 

 تو لحظه های بی کسیم سهم من از تو دوریه

 اگه صدام در نمیاد دلتنگی و صبوریه

 

 هرروز غروب دلتنگتم دوباره تنها میشینم

 هروقت که بارون میباره تورو کنارم میبینم

 

 هرروز هر شب از خدا بدون فقط تورو میخوام

 بگو واست غریبه ام بگو به خوابت نمبام

 

 بگو تو هم دوستم داری بگو که دلتنگم میشی

 من فقط از خدا میخوام دوباره مهربون بشی

 

 
شنبه 30 دی 1391برچسب: غمگینانه, :: 17:15 :: نويسنده : بهمن

 

چه زود فراموش شدم تو ذهنا خاموش شدم

                                                                       شدم بده تو قصه راحت فراموش شدم

غصه ها توی قلبم امونمو بریده 

                                                                      درست میگن که آدم از عشق خیری ندیده

هرچی میگن دروغه باور نکن می شکنی

                                                                     میگن بهت که عشقم فقط تو تو قلبمی

این روزا بد غرورت زیره پاهات له میشه

                                                                    از غم عشق و دوری چشمای تو تر میشه

خلاصه که عزیزم از من به تو نصیحت

                                                                   هرچی دیدی دم نزن نشین تو پای صحبت

بهانه ها جور واجور دروغا ثابت میشن

                                                                   گل هایی که تو چیدی یکدفعه پرپر میشن

میگفت نفس کشیدن بی تو برام حرومه

                                                                  میگفت دوست دارم من دوست دارم دیونه

دیدی چه آسون گذشت رفت سراغ دیگری                

                                                             

 
شنبه 30 دی 1391برچسب:دوست داشتن , :: 15:13 :: نويسنده : بهمن

 

 

دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌

 

 
جمعه 29 دی 1391برچسب:عاشقی هم ,,,, :: 20:34 :: نويسنده : بهمن

 

 

عاشقت خواهم ماند                       بي آنكه بداني.

 دوستت خواهم داشت                         بي آنكه بگويم .

 درد دل خواهم گفت                            بي هيچ كلامي .

    گوش خواهم داد                               بي هيچ سخني .

در آغوشت خواهم گريست                             بي آنكه حس كني .

در تو ذوب خواهم شد                         بي هيچ حرارتي .

 

                             اين گونه شايد احساسم نميرد ...

 
جمعه 29 دی 1391برچسب:یادش بخیر دوران کودکی, :: 20:23 :: نويسنده : بهمن

 

بچه که بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم

 نهايت هر چيزي برام همين 10 تا بود

 از بابا بستني که مي خوا ستم10 تا مي خواستم

 مامانو 10 تا دوست داشتم

 خلاصه ته دنيا همين 10 تا بود واسم

و اين 10 تا خيلي قشنگ بود

 حالا نمي دونم که دنيا چقدره؟

 نهايت دوست داشتن چندتاست؟

 ده تا بستني هم کفافمو نمي ده

 خيلي هم طمعه کار شده ام

 اما مي خوام بگم دوستت دارم

 مي دوني چقدر؟

 به اندازه همون ده تاي بچگي!

 

 
جمعه 29 دی 1391برچسب:اخر خط عشق گریه نکن, :: 13:49 :: نويسنده : بهمن

 

گریه کن تو میتونی پیش اون نمی مونی

اون دیگه رفته، بسه تمومش کنگریه کن،

ته خط، عشق تو دیگه رفته

تو دله، یکی دیگه نشسته تمومش کن

چشم به راه، نشین اینجا، میمونی دیگه تنها

گریه نکن اون دیگه نمیاد خونه

 دست بکش، دیگه از اون طفلکی، دل داغون

اون دیگه، خوش فکر نکن حال تو میدونه

تنها میمونی، اخه این و میدونی، مثل اون پیدا نمیشه

اشکات میریزه، اخه اون واسط عزیزه، توی قلبته همیشه

یادش می افتی، دلت اتیش میگیره، میگی کاش برگرده پیشت

راهی نداری، تو باید طاغت بیاری، اخه میدونی نمیشه

منبع :از دوست خوبم کمیل

 
سه شنبه 26 دی 1391برچسب:باتو بودن, :: 21:8 :: نويسنده : بهمن

 

باتو بودن

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
 

با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی

و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند

و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی

به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد

وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید

بانوی دریای من...

 
سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, :: 15:35 :: نويسنده : بهمن

 

 عشق به خانواده: عشق به افراد خانواده و مهربانی به آنها

عشق حیرانی: اصطلاح حیرانی توسط مسیحیان اولیه و به خصوص یونانیان، ریشه این کلمه یونانی است برای اشاره به پذیرش بی قید و شرط و دوست داشتن یک فرد اطلاق شده است. این نوع از عشق بر اساس تصمیم و نه احساسات شکل می گیرد.

عشق یک طرفه: مهر عاطفه ای که یک طرفه است

 عشق با وقار: نوعی رفتار مودبانه وموقرانه که در اواخر قرون وسطی در مورد خانم ها و عاشقان آنها به کار می رفت.

 عشق جنسی :میل جنسی نسبت به یک فرد خاص.


 عشق آزاد: رابطه جنسی بر اساس انتخاب فرد که محدود به ازدواج نمی شود.

 عشق دروغین: نوعی عشق نادرست با هدف کسب مادیات (می توان مفهوم عشق را اصلا برای این نوع، قائل نشد.

عشق لحظه ای: عشقی که در لحظه ای که فرد برای اولین بار با فردی تماس می گیرد به وجود می آید. از این عشق به مراتب در داستان ها و ادبیات یاد شده است  .

 عشق مستلزم فداکاری: فداکاری و گذشتن از جان یا چیز با ارزش دیگری بر مبنای عشق.

عشق شهوت: عاطفه بر اساس شهوت و تمایل به ارضای نفس.


عشق شیفتگی: در عهد جدید به معنای عشق احساسی مشروط به کار می رود یعنی دوستت دارم .
عشق افلاطونی: یک رابطه نزدیک که در آن رابطه جنسی وجود ندارد یا سرکوب یا محدود شده است.

عشق ظاهری: رابطه عاشقانه ای که در آن پختگی لازم وجود ندارد و "راستین" نیست. این کلمه دارای بار معنایی منفی است و تاکید دارد که عشق در دوران جوانی معمولاً کمتر راستین و واقعی است.

 عشق به مذهب: تعهد و دوست داشتن خدا یا مذهب.

 

عشق رومانتیک: علاقه ای که ترکیبی از صمیمیت و میل جنسی است.

عشق راستین: عشق بدون قید و شرط یا انگیزه خاص. دوست داشتن فرد فقط به خاطر خود و نه رفتارها یا عقایدش. همچنین به عشق بی قید و شرط اشاره دارد.



 
سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, :: 15:19 :: نويسنده : بهمن

 یک عشق + یک عمر زندگی = عشق حقیقی 

از هرگونه رقابت با معشوق تان جداً بپرهیزید. 

با یکدیگر مشورت کنید. 

از اینکه بخواهید اخلاق شریک زندگی تان را تغییر بدهید دست بردارید، شما فقط می توانید خودتان را عوض کنید ...! 

قبل از اینکه خیلی خسته بشوید به بستر بروید و پیش از خوابیدن کمی با هم حرف بزنید. 

هرگز به خاطر اینکه شخصیت همسرتان را بالا ببرید شخصیت خودتان را پایین نیاورید. 

نشان بدهید که به حرف هایش اهمیت می دهید.  اجزاء کامل روابط عاشقانه: 
صمیمیت - شوخ طبعی - لیاقت و احترام
صداقت - تفاهم و درک متقابل - خلوص نیت
 وفاداری - تحسین - علائق دوطرفه 
عطوفت و مهربانی - احترام و اعتماد - غم خواری
 دوستی - رفاقت - تعهد 
عشق - ملاحظه و تأمل - سازگاری
 حساس بودن - ادب و نزاکت - خنده رویی
 اعتماد - سخاوت - ایمان به یکدیگر

هر چه از شما خواست در اختیارش بگذارید. 

هرگز همسرتان را در رابطه با خواسته ها و نیازهای تان تهدید نکنید.

 فهرستی از صفات خوب و برجسته اش تهیه کرده به او بدهید. 
خودتان باشید

 

با خود بیاندیشید که اگر تنها یک سال از عمرتان باقی مانده بود، چه تغییراتی در روابط تان ایجاد می کردید؟! پس شروع به ایجاد آن تغییرات بکنید. 

همیشه خودتان باشید ...! در غیر اینصورت مشکلات لاینحل بسیاری از همسرتان پیدا خواهید کرد. 

 کفش هایش را واکس زده و براق کنید. 
فهرستی متشکل از ده دلیل که شما او را از هر شخص دیگری در دنیا بیشتر دوست دارید تهیه نمایید. 

موهایش را کوتاه کنید. 

 

 نسبت به شما می تواند تفاوت زیادی در نحوه و طرز تفکر او نسبت به شما ایجاد کند. 

 

درباره نوع ارتباط تان حداقل هفته ای یک بار با هم صحبت کنید تا مطمئن شوید همه چیز به آرامی و خوشی می گذرد. خیلی سریع جلوی مشکلاتتان را بگیرید تا بیش از حد رشد نکنند و دست و پای شما را نگیرند. 

همیشه اجازه بدهید آخرین کلام را او بگوید. 

 
سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, :: 1:40 :: نويسنده : بهمن

 

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی .

وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی.

وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی پیشونیم رو بوسیدی و گفتی بهتره عجله کنی داره دیرت می شه.

 وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم  بهم گفتی اگه راستیراستی دوستم داری بعد از کارت زود بیا خونه .

وقتی  40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری تو درسها  به بچه مون کمک کنی.

وقتی  که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم  تو همونجور که بافتنی می بافتی بهم نکاه کردی و خندیدی .

وقتی  60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی.

وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود .

وقتی  که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری نتونستم چیزی بگم فقط اشک در چشمام جمع شد اون روز بهترین روز زندگی من بود چون تو  گفتی که منو دوست داری.

منبع :تکناز

 

 
سه شنبه 26 دی 1391برچسب:فرشته ای به نام مادر, :: 1:26 :: نويسنده : بهمن
 
 
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم خداوند پاسخ داد: از میان تعداد بسیاری از فرشتگان , من یکی را برای تو در نظر گرفته ام  او در انتظار توست و از تو مراقبت خواهد کرد.           
کودک دوباره پرسید: اما اینجا در بهشت من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.
 
خداوند گفت : فرشته تو به تو لبخند خواهد زد و هر روز برایت آواز خواهد خواند و تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود کودک ادامه داد : من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی فهمم؟ خداوند او را نوازش کرد و گفت : فرشته تو زیباترین و شیرین ترین واژه هائی را که ممکن است بشنوی، در گوشت زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی. 
  
کودک سرش را برگرداند و پرسید : شنیده ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می کنند چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟ خداوند جواب داد : فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد حتی اگر به قیمت جانش تمام شود کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.
خداوند گفت : فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را
 
خواهدآموخت اگر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود.
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صدائی از زمین شنیده میشد کودک میدانست که باید بزودی سفرش را آغاز کند او به آرامی یک سئوال دیگر از خداوند پرسید: لطفا نام فرشته ام را به من بگوئید 
خداوند بار دیگر او را نوازش کرد و پاسخ داد: به راحتی می ًتوانی او را مادر صدا کنی!

 

 
سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, :: 1:12 :: نويسنده : بهمن

 

عشق‌ یعنی‌ مهر بی‌اما، اگر عشق‌ یعنی‌ رفتن‌ با پای‌ سر
عشق‌ یعنی‌ دل‌ تپیدن‌ بهر دوست‌ عشق‌ یعنی‌ جان‌ من‌ قربان‌ اوست‌
عشق‌ یعنی‌ مستی‌ از چشمان‌ او بی‌لب‌ و بی‌جرعه، بی‌می، بی‌سبو
عشق‌ یعنی‌ عاشق‌ بی‌زحمتی‌ عشق‌ یعنی‌ بوسه‌ بی‌شهوتی‌
عشق‌ یار مهربان‌ زندگی‌ بادبان‌ و نردبان‌ زندگی‌
عشق‌ یعنی‌ دشت‌ گلکاری‌ شده‌ در کویری‌ چشمه‌ای‌ جاری‌ شده‌
یک‌ شقایق‌ در میان‌ دشت‌ خار باور امکان‌ با یک‌ گل‌ بهار
در خزانی‌ بر گریز و زرد و سخت‌ عشق، تاب‌ آخرین‌ برگ‌ درخت‌
عشق‌ یعنی‌ روح‌ را آراستن‌ بی‌شمار افتادن‌ و برخاستن‌
عشق‌ یعنی‌ زشتی‌ زیبا شده‌ عشق‌ یعنی‌ گنگی‌ گویا شده‌
عشق‌ یعنی‌ ترش‌ را شیرین‌ کنی‌ عشق‌ یعنی‌ نیش‌ را نوشین‌ کنی‌
عشق‌ یعنی‌ اینکه‌ انگوری‌ کنی‌ عشق‌ یعنی‌ اینکه‌ زنبوری‌ کنی‌
عشق‌ یعنی‌ مهربانی‌ درعمل‌ خلق‌ کیفیت‌ به‌ کندوی‌ عسل‌
عشق، رنج‌ مهربانی‌ داشتن‌ زخم‌ درک‌ آسمانی‌ داشتن‌
عشق‌ یعنی‌ گل‌ بجای‌ خارباش‌ پل‌ بجای‌ این‌ همه‌ دیوار باش‌
عشق‌ یعنی‌ یک‌ نگاه‌ آشنا دیدن‌ افتادگان‌ زیرپا
زیرلب‌ با خود ترنم‌ داشتن‌ برلب‌ غمگین‌ تبسم‌ کاشتن‌
عشق، آزادی، رهایی، ایمنی‌ عشق، زیبایی، زلالی، روشنی‌
عشق‌ یعنی‌ تنگ‌ بی‌ماهی‌ شده‌ عشق‌ یعنی‌ ماهی‌ راهی‌ شده‌
عشق‌ یعنی‌ مرغهای‌ خوش‌ نفس‌ بردن‌ آنها به‌ بیرون‌ از قفس‌
عشق‌ یعنی‌ برگ‌ روی‌ ساقه‌ها عشق‌ یعنی‌ گل‌ به‌ روی‌ شاخه‌ها
عشق‌ یعنی‌ جنگل‌ دور از تبر دوری‌ سرسبزی‌ از خوف‌ و خطر
آسمان‌ آبی‌ دور از غبار چشمک‌ یک‌ اختر دنباله‌دار
عشق‌ یعنی‌ از بدیها اجتناب‌ بردن‌ پروانه‌ از لای‌ کتاب‌
عشق‌ زندان‌ بدون‌ شهروند عشق‌ زندانبان‌ بدون‌ شهربند
در میان‌ این‌ همه‌ غوغا و شر عشق‌ یعنی‌ کاهش‌ رنج‌ بشر
ای‌ توانا ناتوان‌ عشق‌ باش‌ پهلوانا، پهلوان‌ عشق‌ باش‌
پوریای‌ عشق‌ باش‌ ای‌ پهلوان‌ تکیه‌ کمتر کن‌ به‌ زور پهلوان‌
عشق‌ یعنی‌ تشنه‌ای‌ خود نیز اگر واگذاری‌ آب‌ را بر تشنه‌تر
عشق‌ یعنی‌ ساقی‌ کوثر شدن‌ بی‌پرو بی‌پیکر و بی‌سرشدن‌
نیمه‌ شب‌ سرمست‌ از جام‌ سروش‌ در به‌ در انبان‌ خرما روی‌ دوش‌
عشق‌ یعنی‌ خدمت‌ بی‌منتی‌ عشق‌ یعنی‌ طاعت‌ بی‌جنتی‌
گاه‌ بر بی‌احترامی‌ احترام‌ بخشش‌ و مردی‌ به‌ جای‌ انتقام‌
عشق‌ را دیدی‌ خودت‌ را خاک‌ کن‌ سینه‌ات‌ را در حضورش‌ چاک‌ کن‌
عشق‌ آمد خویش‌ را گم‌ کن‌ عزیز قوتت‌ را قوت‌ مردم‌ کن‌ عزیز
عشق‌ یعنی‌ مشکلی‌ آسان‌ کنی‌ دردی‌ از درمانده‌ای‌ درمان‌ کنی‌
عشق‌ یعنی‌ خویشتن‌ را گم‌ کنی‌ عشق‌ یعنی‌ خویش‌ را گندم‌ کنی‌
عشق‌ یعنی‌ خویشتن‌ را نان‌ کنی‌ مهربانی‌ را چنین‌ ارزان‌ کنی‌
عشق‌ یعنی‌ نان‌ ده‌ و از دین‌ مپرس‌ در مقام‌ بخشش‌ از آئین‌ مپرس‌
هرکسی‌ او را خدایش‌ جان‌ دهد آدمی‌ باید که‌ او را نان‌ دهد
در تنور عاشقی‌ سردی‌ مکن‌ در مقام‌ عشق‌ نامردی‌ مکن‌
لاف‌ مردی‌ می‌زنی‌ مردانه‌ باش‌ در مسیر عاشقی‌ افسانه‌ باش‌
دین‌ نداری‌ مردی‌ آزاده‌ شو هرچه‌ بالا می‌روی‌ افتاده‌ شو
در پناه‌ دین‌ دکانداری‌ مکن‌ چون‌ به‌ خلوت‌ می‌روی‌ کاری‌ مکن‌
جام‌ انگوری‌ و سرمستی‌ بنوش‌ جامه‌ تقوی‌ به‌ تردستی‌ مپوش‌
عشق‌ یعنی‌ ظاهر باطن‌نما باطنی‌ آکنده‌ از نور خدا
عشق‌ یعنی‌ عارف‌ بی‌خرقه‌ای‌ عشق‌ یعنی‌ بنده‌ بی‌فرقه‌ای‌
عشق‌ یعنی‌ آن‌ چنان‌ در نیستی‌ تا که‌ معشوقت‌ نداند کیستی‌
عشق‌ باباطاهر عریان‌ شده‌ در دوبیتی‌های‌ خود پنهان‌ شده‌
عاشقی‌ یعنی‌ دوبیتی‌های‌ او مختصر، ساده، ولی‌ پرهای‌ و هو
عشق‌ یعنی‌ جسم‌ روحانی‌ شده‌ قلب‌ خورشیدی‌ نورانی‌ شده‌
عشق‌ یعنی‌ ذهن‌ زیباآفرین‌ آسمانی‌ کردن‌ روی‌ زمین‌
هرکه‌ با عشق‌ آشنا شد مست‌ شد وارد یک‌ راه‌ بی‌ بن‌بست‌ شد
هرکجا عشق‌ آید و ساکن‌ شود هرچه‌ ناممکن‌ بود ممکن‌ شود
در جهان‌ هر کار خوب‌ و ماندنی‌ است‌ ردپای‌ عشق‌ در او دیدنی‌ست‌
«سالک» آری‌ عشق‌ رمزی‌ در دل‌ست‌ شرح‌ و وصف‌ عشق‌ کاری‌ مشکل‌ست‌

 

 
دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, :: 13:43 :: نويسنده : بهمن

 

 عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی

دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرتِ روشن و زلال

 

عشق بیشتر از غریزه آب می‌خورد و هرچه از غریزه سر زند بی‌ارزش است

دوست داشتن از روح طلوع می‌کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد، هم‌گام با آن اوج می‌گیرد

 

عشق با شناسنامه بی‌ارتباط نیست، و گذر فصل‌ها و عبور سال‌ها بر آن اثر می‌گذارد

دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاجِ زندگی می‌کند



ادامه مطلب ...
 
سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, :: 22:22 :: نويسنده : بهمن

 

همه چیز را یاد گرفته ام

یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم

یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم

عزيزم تو نگرانم نشو !!

همه چیز را یاد گرفته ام !

یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !

یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !

یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...

و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !

عزيزم تو نگرانم نشو !!

همه چیز را یاد گرفته ام !

یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....

یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!

یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !

یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....

و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !

اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...

که چگونه.....!

برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...

و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....

عزيزم تو نگرانم نشو !!

فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت ...